نامه ها٬ شماره ۴٩
سياوش دانشور

آرش
تعداد زیادی اطلاعیه حزب را برای توزیع در محلات کارگری بر میدارم . ماشین را روشن میکنم و  حرکت میکنم. با خود میاندیشم که از کجا شروع کنم؟ آیا منتظر بایستم تا شیفت ظهر تمام شود و آنگاه اطلاعیه ها را که به مناسبت اول ماه مه است توزیع کنم یا این که شیوه دیگری به کار ببندم. در این افکار هستم که به  مقابل کارخانه ایران خودرو نزدیک میشوم. مردی نسبتا تنومند دست بلند کرده و می خواهد سوار شود. سرعت را کم میکنم و مقابلش می ایستم: کجا میروی؟ پاسخ میدهد که میدان آزادی. سوارش میکنم. نمیخواهم که فرصت را از دست بدهم. به همین خاطر پس از لحظاتی چند ازش میپرسم که آیا کارگر ایران خودرو است؟ بله. از فردا که روز اول ما مه است و مشکلات کارگران میپرسم. انگار منتظر یک همچنین سئوالی بوده باشد و شروع به صحبت میکند:

حدود 32000 کارگر دارد که در 3 شیفت کارگران کار میکنند. نیروی رسمی وجود ندارد و اگر باشد در حال بازنشستگی هستند. تقریبا همگی قراردادی هستیم. 2 نوع کارگر قراردادی هستند. یک نوع که با خود شرکت قرارداد دارند و نسبتا از وضع بهتری برخوردار هستند و نوع دیگری کارگر قراردادی که توسط پیمانکار دست دوم با شرکت ایران خودرو قرارداد دارند. این کارگران که تعداد زیادی را نیز تشکیل می دهند از موقعیت پایین تری بر خوردارند. ولی به هر جهت همگی قراردادی هستیم که هیچ امنیت شغلی نداریم. هر وقت بخواهند با این قراردادها عذر ما را می خواهند. اضافه کاریهای اجباری؛ جسم و روح ما را در هم شکسته است. هر گاه بخواهند بایستی سر کار بیاییم. مگر ما چقدر توان داریم؟ از 6 صبح اومدم و حالا 7 غروب است که باید خونه برم. میدونند که فردا روز جهانی کارگر است. اما عمدا همه جا را تعطیل کرده اند که کارگران هیچ جلسه و همایشی نداشته باشند. جلو تشکیل مجامع عمومی را گرفته اند. براستی از چه میترسند؟

بی آنکه از او سئوالی بپرسم٬ ادامه میدهد: در بسیاری از کارخانه جات سلف سرویس کارگران را قطع کرده اند. سرویس ایاب و ذهاب کارگران را برداشته اند و کارگران مجبور شده اند که هزینه زیادی برای رفت و آمد خود بپردازند. یک کارگر از آنسوی تهران پا میشود و می آید این سوی تهران. مگر چقدر دستمزد میگیرد؟ میگویند نداریم دستمزدها را افزایش دهیم. ولی در همین پایان سال فروش زیادی داشته اند. قیمتها با سرعتی باور نکردنی افزایش پیدا کرده٬ حال آنکه دستمزدها همچنان در حداقل آن باقی مانده است.

کم کم به میدان آزادی نزدیک می شویم. به نمایندگی از حزب اتحاد کمونیسم کارگری٬ 11 اردیبهشت روز جهانی کارگران را به او تبریک ميگويم. بر اتحاد و تشکل تمام کارگران براى تحقق آرزوى رهایی تمام انسان ها از بند استثمار سرمایه تاکيد ميکنم. نسخه ای از پیام حزب را به ایشان تقدیم کرده و از او میخواهم که آن را دست به دست به کسان دیگر رسانده تا همگی بخوانند. میدان آزادی پیاده میشود. خود را بسرعت به مقابل کارخانه ایران خودرو میرسانم. و ...

رفيق آرش عزيز٬
توزيع ادبيات کمونيستى در ميان کارگران يک وظيفه تعطيل ناپذير هر کمونيستى است. دست شما و رفقاى ديگر براى توزيع اطلاعيه حزب بمناسبت اول مه در مناطق کارگرى درد نکند. اين حزب به کارگر و اعتراض کارگرى تعلق دارد. سياستش٬ سبک کارش٬ مشغله فعالينش٬ ادبياتش٬ سوالاتش٬ معضلاتش٬ و در يک کلام هويت اش معطوف به کارگر و نقد و اعتراض سوسياليستى کارگر به نظام موجود است. دستتان را بگرمى ميفشارم.  
کوروش
با درود فراوان به شما مدتهاست صحبت هاى منصور حكمت و جناب حميد تقوائى و همين طور شما استاد ارجمند را  دنبال كرده و هميشه دوست داشته ام همرائى و هم عقيده بودن با شما در بسيارى از موارد را اعلام كنم و باعث افتخار است اگر در مورد عضويت در حزب  راهنمائى فرمائيد. در ضمن من فارغ التحصيل رشته .... از اصفهان و ساكن شمال ايران هستم.  بى صبرانه در انتظار پاسخ شما  ميباشم.

کوروش عزيز٬
خوشحاليم که آگاهانه کمونيسم کارگرى و حزب ما را تعقيب کرديد و خواهان فعاليت بعنوان عضو دراين صف هستيد. جداگانه با شما تماس ميگيريم. اميدوارم که توانائى هاى شما و دوستان نزديک تان هرچه بيشتر در جهت اهداف انقلاب کمونيستى طبقه کارگر موثر واقع شود. پيروز و موفق باشيد.  

آرزو
ما جمعى دانشجو هستيم كه دلمان ميخواهد به جمع ما خط بدهيد تا بتوانيم عليه نظام فعاليت كنيم.

آرزو عزيز٬
سياست ما در دانشگاه در سندى تحت عنوان "وظايف دانشجويان کمونيست" تبئين شده است. از شما و جمع دوستانتان تقاضا داريم اين سند را مطالعه کنيد. در موارد مشخص تر جداگانه با شما تماس ميگيريم. از جانب من به جمع دوستان سلام برسانيد. موفق و پيروز باشيد.

کمال
خسته نباشيد. حزب شما لطمه بزرگى به کمونيسم کارگرى در ايران خواهد زد. مثل سانتريستها براى به هم پيوستن بلشويک و منشويک. لنين شديدا به آنها بخاطر اتحاد حمله ميکرد.

آقاى کمال٬
سانتريست البته پرت ترين و بى معناترين مقوله اى است که ميشود به حزب اتحاد کمونيسم کارگرى اطلاق کرد. همينطور اطلاق بلشويسم و منشويسم به دو حزب ديگر. جدائى بلشويسم و منشويسم از هرجا شروع شد٬ نهايتا در يک تلاقى مهم اجتماعى معنى پيدا کرد و کل سيماى سياسى اين دو خط را دگرگون کرد. اگر دنبال خط مشى و متد لنينى به معنى ماترياليسم پراتيک و عنصر اراده انقلابى ميگرديد٬ اگر به سنت واقعا به سنت کمونيسم کارگرى مارکس و منصور حکمت ميخواهيد رجوع کنيد٬ اگر به جريانى فکر ميکنيد که استراتژى و سياست و پراتيک روزمره اش را به کارگر و اعتراض کارگرى و نقد سوسياليستى و کمونيستى اين طقه معطوف کرده است٬ بايد مستقيما و بدون ابهام سراغ حزب اتحاد کمونيسم کارگرى بيائيد. کمونيسم کارگرى در ايران نه با جنبش "مسلمانان سابق" و راديکاليسم شعارى و ناتوان و غير اجتماعى متحقق ميشود و نه با منشور سرنگونى و تز مرحله بندى کردن تحول سياسى و تعميم نابجاى برهه هائى از سياست بلشويکها به امروز ايران. اينها ديدگاههاى معرفه چپ راديکال و سنتى است که توسط رفقاى ما در اين احزاب تبليغ و ترويج ميشود. کمونيسم کارگرى در ايران٬ چه بعنوان يک جنبش اجتماعى و چه بعنوان يک پرچم انتقادى و مارکسيستى بسيار جلوتر از بلشويسم و حتى لنينيسم است. بجاى کليشه پردازى و جنگ مقولات از شما تقاضا ميکنيم بحث مشخص و نقدتان را مطرح کنيد تا صميمانه پاسخ دهيم. موفق و پيروز باشيد.

ايران بان
دانشگاه غیر انتفاعی نبی اکرم در شهر تبریز از اواخر بهمن سال گذشته سلف سرویس دانشگاه را تعطیل و دانشجویان این مرکز (بخصوص دانشجویان غیر بومی) را دچار مشکلات عدیده ای کرده است. از جمله مشکلاتی که در حال حاضر دانشجویان با آن دست به گریبان هستند عبارتند از :
1. پرداخت هزینه های گزاف برای خرید غذای گرم از رستوران های اطراف دانشگاه
2. استفاده از غذاهای سرد و ساندویچی که در دراز مدت تاثیر مخربی بر بدن و بخصوص دستگاه گوارش دارد.
3. از دست دادن بخشی از ساعات کلاسی به دلیل صرف ناهار در فاصلۀ نسبتا دور از دانشگاه و ...

متاسفانه شرایط برای دانشجویان غیر بومی این دانشگاه بسیار سخت تر است؛ چرا که این دانشجویان برای تهیه غذای شام نیز با مشکلاتی مشابه دست و پنجه نرم می کنند. خوابگاه دختران دانشگاه نیز مانع از خروج ایشان در ساعات پایانی روز شده و دختران خوابگاهی ناچارند زمان نسبتا زیادی را برای درست کردن غذا اختصاص دهند. مدیریت دانشگاه عدم اعطای وام از طرف وزارت رفاه را بهانه قرار داده و خود را از هر گناهی مبرا می داند. ایشان در پاسخ به خانواده دانشجویان معترض، وزارت علوم را مقصر دانسته و با لحنی زننده از خانوادۀ دانشجویان می خواهند تا با وزارت علوم تماس گرفته و گرفتاری پیش رو را با ایشان مطرح کنند. وزارت علوم وزارت رفاه، و وزارت رفاه مدیریت دانشگاه را مقصر دانسته و هر کدام به نوعی مسئولیت خود را به دوش دیگری می اندازد.

در همین خصوص گروه کوچکی از دانشجویان با جمع آوری امضا خواهان توضیح مسئولین و مدیریت دانشگاه شدند. همچنین به دلیل امنیتی بودن فضای دانشگاه (استخدام گسترده مامورین حراستی، نصب دوربین در سالن ها، کلاس ها و حتی راهرو توالت ها و ...) دانشجویان هر نوع تجمعی را برابر با اخراج از دانشگاه و تشکیل پرونده های سیاسی و جنایی می دانند. دانشگاه نبی اکرم هر ترم قریب به پانصد هزار تومان از دانشجویان مطالبه می کند و در اعتراض خانواده ها به این مسئله غیر دولتی بودن و خودکفایی اقتصادی داشتن را علت مطالبه شهریه های سنگین عنوان می کند. حال سوالی که این جا مطرح است این است که چرا ریاست دانشگاه امروز حرفهای خود را 180 درجه تغییر داده و عدم حمایت دولت را عامل این وضع می داند؟ کشوری که دومین ذخایر گازی، سومین ذخایر نفتی، دومین معادن مس و ... را در جهان دارد، چرا باید دانشجویانش از یک وعده غذای گرم محروم باشند؟ دلیل این همه فضل و بخشش به سریلانکا، نیکاراگو، بولیوی و... غیر چیست حال آن که بسیاری در این کشور به نان شب خود محتاجند. فراموش نکنیم چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. ايران بان

ايران بان عزيز٬
اگر واقعا اين اجحافات را فقط براى "دانشجويان غير بومى" در اين دانشگاه بکار ميبرند٬ آنوقت چگونه اين سيستم امنيتى مورد اشاره شما "بومى و غير بومى" را تشخيص ميدهد؟ به نظر ميرسد دراين دانشگاه مثل هر دانشگاه ديگر ايران٬ وضعيت معيشتى و رفاهى دانشجويان غيرقابل قبول است و آن را با سيستم سرکوب و ارعاب ادامه ميدهند. راه مقابله با اين وضعيت اتحاد دانشجويان٬ مستقل از محل تولد و "بومى و غير بومى"٬ برسر مطالبات شان است. ترديدى نيست هر نوع اجحاف و دسته بندى دانشجويان از جانب دولت يا حتى خود دانشجويان سياستى ارتجاعى است که تنها تفرقه و نفرت ملى و قومى را در دانشگاه تقويت ميکند و اين اتفاقا به نفع جمهورى اسلامى و سيستم سرکوب آنست. اگر منظورتان اينست که دانشجويان "غير بومى" منزل پدرى و امکانات خانوادگى آنجا ندارند٬ و تعطيلى غذاخورى معضل ايجاد کرده است٬ اين مسئله را با "بومى و غير بومى" بودن نميتوان توضيح داد. اگر شما بخواهيد هر موضوعى را از روزنه ناسيوناليسم و قوميت ببينيد٬ نهايتا راهى نداريد که بجاى اينکه عليه اين وضعيت همراه با ديگر دانشجويان اعتراض کنيد٬ تقابل دانشجوى "بومى و غير بومى" را دامن بزنيد. اين حتما هدف شما نيست اما تحليل موضوع بدينصورت ميتواند شما را به اين سمت ببرد.
در مورد سياست رژيم در باره "فضل و بخشش به سریلانکا، نیکاراگو، بولیوی و..." نيز بدرجه اى همين نگرش حاکم است. آنچه که جمهورى اسلامى خرج تروريسم و بلوک "ضد امپرياليستى" ميکند٬ دهها و صدها برابرش را به پاسداران و حزب اللهى ها و سرکوبگران "خالصا ايرانى" ميدهد. لطفا هدف را گم نکنيد. کمپ ارتجاع٬ ايرانى و غير ايرانى٬ ماهيت واحدى دارد. رژيم ارتجاعى شاه هم از اين فضل و بخشش ها زياد ميکرد و منتقدين آن رژيم هم ازاين سر سراغ موضوع نميرفتند. مسئله ثروت عظيمى است که در جامعه وجود دارد و ميتوان با آن رفاه مردم را فراهم کرد. مسئله داشتن سياست خارجى آزاديخواهانه و انسانى و انقلابى است. اينها هيچکدام نه از رژيم اسلامى و نه هيج رژيم ديگر سرمايه دارى برنمى آيد. تنها يک حکومت کارگرى و متکى به اراده مستقيم و مستمر مردم ميتواند اين معضلات را پاسخى روشن بدهد. آنچه در "منزل" به "ايرانيان" روا نميشود٬ قابل مقايسه با آنچه که در "مسجد" به بقيه روا ميشود نيست. هر دو قرار است ارتجاع را تقويت کند و کار ما اين است که اين ارتجاع را جارو کنيم. موفق و پيروز باشيد.*